شعر های من خوشا دردی که درمانش تو باشی چه احساس غریبی دارم امشب چو حال مستی می دارم امشب خبر دارم که یارم خواهد آمد چه ذوق و شوق بی پر دارم امشب چراغ خانه ام خاموش مانده همی خاموشی دل دارم امشب شود روشن چراغ دل به دست کسی کو همدم دلدارم امشب دگر طاقت ندارم ای فسانه چه بیمی و هراسی دارم امشب همی وهم و نخستین درد عاشق همه یکجا به دل، من دارم امشب دلم یاد جوانی کرده بازش عشق بازی جوانی دارم امشب من خاموش و بی ماه و ستاره چه آتشها ز عشقت دارم امشب دل اندوهناک و غم فزایم غم بی همزبانی دارم امشب به چشم اشک بار من از دم چه خونها جای اشکم دارم امشب
هادی ابراهیمی
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ (وفا نكردي و كردم، جفا نديدي و ديدم شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم) (مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم) (جواني ام به سمندشتاب ميشدواز پي چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم) آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات |
|||
|